شنبه ۱۱ ارديبهشت ۰۰
از این روزهای آروم و شبای روشن ۱۸ روز میگذره ، یکم بیشتر به خودم وقت دادم ، یکم آروم شدم ، یکم سردرگم هم شدم ولی این دلیل داره و قطعا باید صبوری کنم تا کم کم حل بشه ...
امشب اولین شب احیاست ! من خیلی آرزوها دارم یکسری هاشون شخصی ولی سود رسانِ ولی یکسری هاشون همراه با شخصی بودن فقط حال خودم رو خوب میکنه ! میخوام خدا به این قسمت از زندگیم نگاه کنه و سخت یاریم کنه ...
و اما ...
من توی مدتی که گذشت اشتباه زیاد کردم ، یکسری هاشون از روی نادانی و جهالت و یکسریاشون هم ناخواسته توی موقعیت قرار گرفته شدم !میخوام که اینا رو ببخشه و یه فرصت دوباره بهم بده ! میدونم که که فرصت میده ولی ترسم از آن روز است که سفرم رو به پایان باشد خود ندانم ...
و میشه گفت انسان دوستانه تر به این زندگی نگاه کردم و زیاد به خودم فرصت دادم توی این مدت کوتاه ...
ولی دوستان اگه میشه توی این شبا جز هرکدوم از آدمایی که هستین منو دعا کنید با هر کدوم که بلدید ، برای من مهم نیست کافری یا مومن ! همین که توی ناخودآگاهتون ی توکآیی آمد بگید زیر لب خدایا نگاهِ بیشتر بهش بنداز ...
دستت بالا رفت بگید خدایا توکآ رو یادت نره زیادی بهت نیاز داره خودش میدونه که تا حالاشم نگاه های تو توی زندگیش بوده که دوربرگردون دهمی رو دور زده و برگشته تا یاد بگیره رو پاهای خودش وایسته ...
خلاصه منو دعا کنید هرجوری که میتونید زبون بی زبونی ، دستاتون و دلاتون ...
الهی تک تکتون حال دلتون آروم باشهِ مثل دریای بی موج ، بیاید لب ساحل آروم و بی حرف و سخنی ...
منم دعاتون میکنم ! ولی ای کاش نظر بذارید حتی خصوصی که تک تکتون رو اسم ببرم ❤