توکــا (:
سه شنبه ۵ شهریور ۰۴
سلام :)
براتون عجیبه که من کجا و اینجا کجا ولی پناهِ اخرم همیشه اینجاست مثل اتاق مجردیم پیشم خاطرش عزیزه !
برم سر اصل مطلب خواستم بنویسم اینجا برای چند سال بعد ...
زندگی این روزها رنگ و بوی خودش رو میده خالی از نقش،خالی از اینکه کی قضاوتم میکنه کی نمیکنه :)
این روزها بیشتر وقت هام مال خودمه ولی خیلی درگیر این بودم که من چقدر خوبم بقیه چرا اینقدر بد شدن با من دیدم اینا نیستن که بدن این خوبیه منه که اینقدر زیاده که روزگار داره بهم سیلی میزنه ولی خودم نمیفهمم ...
زندگی پر از تلاطم شده برامون ولی باید صبوری خرج داد ، باید صبر کرد ...
ولی من به تمامی هدف ها و آرزوهام قول رسیدن دادم و شک ندارم میرسم بهش :))
راستی برای یبار دیگه زندگی شرافت مندانه ، تراپی رو شروع کردم ولی اینبار نتیجه اش رضایت بخش تر از قبله 🤍
شاید بنویسم اینجا بیشتر از جزئیات زندگی مآن ، زندگی من و رفیق ❤️
به وقت روزهای اول شهریور ۱۴۰۴ !