شنبه ۷ فروردين ۰۰
هر بار اینقدری حرف داشتم برای گفتن که تا اومدم بنویسم صفحه رو بستم گفتم آخه از چی بنویسم ...
ی اشتباه دوباره باعث پوست اندازی شد ، ی پیام ی جسم و ی روح رو بهم ریخت ! مهم نیست چون گذشت ! ی زمانی هر چیزی به اون آدم مربوط میشد باعث میشد قلبم تند تند بزنه ولی حالا ن ! بقول مامانم هرآدمی سرگذشتی داره تا اینجای زندگی این از سرگذشتای منِ خوب یا بدش مهم اینه که گذشت و داره میگذره ...
.
.
.
هنوز دفتر اهدافم رو باز نکردم که بنویسم برای ۱۴۰۰ ! میشه گفت امسال بهار یک ذره من بهترم و میشه گفت حالا بهتر از قبلم حتی ...
درد آدما متفاوتِ ولی خیلی از آدما شبیه هم هستن !
هر موقع توی زندگیم یه سری چیزا نمیشه و به نشدن ختم میشه همیشه ناراحتش بودم و میگفتم خدا انگاری به من نگاه نمیکنه ولی حالا میدونم اون صلاحِ منو بهتر از خودم میدونه خدا هیچ وقت برای بنده هاش بد نمیخواد !
یکی از شماها حالِ منو خوب کرد بماند که کی بود!
حالا واقعا شک ندارم تک تک آدمایی که مینویسن ی شخصیتهایی هستن که ماها خیلی چیزا ازشون میدونیم که هیچ کس نمیدونه !
چه خوبه شماها هستین ...
اگه این دنیای مجازی ی شخص بود میرفتم دست بوسش و بهش میگم مرسی بخاطر آدمایی که از این راه بهم دادی و بعدتر یکی میزدم توی گوشش و بهش میگفتم اینم باشه برا وقتی که آدما رو از این طریق از دست دادم😁
.
.
.
دنیا هنوز دلخوشیاشو داره و همچنان توکآ دیونگیاشو😅