توکآ 🌱

امیدوارم حال هرکی که اینجا رد میشه ، خوب باشه و این روزای شمام مثل من بوی پاییز نده ...

هرچند من زاده ی همین روزای پاییزم ولی خب دیگه پاییزِ و خزونش !

دیروز توی کلاس سر موضوعی یه نفر از همکلاسی ها (از آقایون) بهم گفت خیلی آدم برون گرایی هستی درستَ م میگفت ولی من هیچ وقت به این موضوع اینقدر دقت نمیکردم ...

جالب اینجا بود میگفت من خودمم آدم برون گرایی هستم ، از آدمای درون گرا بدم میاد !

من همیشه از بچگی سر خیلی از موضوع ها برون گرا بودم و دوستای کنارم صد در صدشون آدمای درون گرایی بودن و این وسط من فقط اذیت میشدم اونا راحت اطلاعات منو داشتن ولی من هیچ چیز خاصی از آدما نمیدونستم ، اینم خاصیت دوستای من بود دیگه باید میپذیرفتمشون !

از نظر خودم درون گراها آدمای موفق تری هستن  ولی برون گراها فقط حرف میزنند کو و کجا تا عملش ...

خیلی دلم میخواست تغییرکنم و بشم ی آدم درونگرا ، چون نیاز دارم واقعا بشم آدم درونگرا ...

شما جز کدوم دسته از آدما هستید ؟

خیلی وقتِ دست از خیلی چیزا کشیدم مثلا خواسته های زیادم ، همش هم گفتم محبوب من ، خدای من زیادترش رو بهم به موقع اش میبخشه پس نگران نیستم...

بعضی از آدما نعمتاً ، بعضیا مثل خمس و زکات میمونند باید برای صدقه او یکی بدیشون برن چون موندگار نیستن و تاب و تب موندن ندارن ، نمیتونند بمونن و ببینن که تو داری رشد میکنی و اونا درگیر خواسته های بزرگشون شدن!

ی زمانی زیاد همه چیز رو شعار میدادم خدایی ولی حالا کمتر شعار میدم ، کمتر خودمو گول میزنم ! و کمتر طفره میرم و بقیه رو به حرفای پوچِ مثلا امیدوار کننده ام دلخوش نمیکنم ...

هنوزم توی اعتقاداتَ م با خودم سر جنگ دارم چون درونم با بیرونم نواسان پیدا کرده و اینو من سالایی که بچه دبیرستانی بودم فهمیدم ولی هیچ وقت تلاشی نکردم و حالا یکم فقط یکم تلاشم نتیجه داد، البته باید بگم هنوز به ثمر هم ننشسته به اون بایدی ...

اینکه رو جانماز جشن تکلیفَ م نماز میخونم خیلی ذوق میکنم عجب حس خوبیه ...

ولی طی این دو سه روز اخیر باز برگشتم به پنج ماهه پیش !

مثلا جاش نبود دیروز این همه ذوق کنم ...

یا این همه اطلاعات بدم به کسی که منتظر این اطلاعات بود :/ 

این خودش محض خریت بود ...

پ ن :شما جمله اخر رو بخون خریت محض بود 🤗😑

نمیدونم چرا حس کردم هوا خیلی یهویی هوای پاییزیه ...

دلگیر ، پر از حس و...

مثلا الان دلم سفر به ی شهر دیگه رو خواست با رفیق دیونه ام !

زندگی یه جاهایی سنگ جلو پات میندازه تا خودت باشی تا مغرور نشی تا دست از تلاش برنداری ! زندگی یعنی همینا پس اینقدرام که وقتی ما خسته میشم یه چیزی تو مایه های غول میبینیمش هم نیست ...

دیگه ناراحت نشدنای زندگیم نیستم ، نشد نشد دیگه لابد مصلحتی نهفته درونش بود که نشد همیشه که نباید میشد ...

شاید زندگی یه روزی خلاف جهت نشدن ها شد و هی شد شد...

You should not let a small problem discourage you from reaching your goals

گاهی قبل تر ها دلم میخواست جای ی شخص دیگه باشم ، دروغ چرا تا همین یک ماه و اندی پیش حتی، ولی یه روز تماما درگیر خودم شدم کیم چیم و کجام؟ دیدم واقعا شاید خوب نبودم شاید از بس از درون داغون بودم فک میکردم چون فلانی اخرین مدل اپل دستشه خوشبخته ، فلانی این مارک لباس رو پوشیده خوشبخته ولی بعد تر ها فهمیدم من نمیتونم جای فلانی و مشکلاتش باشم ! واقعا هرکسی سختی های بسیاری کشیده تا به اونجا رسیده و شاید هنوز هم مشکلات بسیاری رو داره و داره باهاشون میجنگه شاید من از پس هیچ کدومش برنمیومدم این خاصیت این زندگیه که من دارم یکم توی مدل خودش اسون تره ...

وقتی ادم خودش رو با دیگران مقایسه نکنه فک میکنم بهترین کار دنیاست !خواستی ام خودت رو مقایسه کنی برو جلوی آیینه و بگو چیا کم داری :) اصلا شاید چون خودمون هیچ وقت توی آیینه ندیدیم تا همش میخوایم جای فلانی و بهمانی باشیم !

هرچند آدما برام روشن میشند ولی دیگه مثل قبل باهاشون برخورد نمیشه !

دیگه خیلی دپرس نیستم بخاطر اینکه فلانی خوشش از نمیاد ! اونم ادم مثل باقی آدمـا حق انتخاب داره بذار خوشش نیاد !

یا اینکه دیگه کلا برام مهم نیست یکسری چیزا واقعا 😌! بقول کاترین میگه تازه توکا به بلوغ فکری رسیده 😅

هشتگ توکای بالــــــــــــغ

هشتگ خانم شدن :)

هشتگ عاقل شدن ! ☺

امیدوارم عزا داریاتون قبول باشه ! و همیشه در راه امام حسین باشید ن عزادار امام حسین 💔.

این روزا درگیر دوره ام خیلی روزای خوب و هیجانی هست خالی از هرگونه احساس بد تا الان که این بوده از این به بعدش رو خدا میدونه :))

امتحانات تابستونَ م شروع شده ، امتحان رانندگی هم شروع شده یکم همچی سخت شده ولی از پس همه اش برمیایم ! چیز جدیدی نیست ...

نهایت کلا یه سری چیزا رو فعلا کنسل میکنیم !

تا به امروز همش طلب کار بودم :)) ! همش میگفتم چرا فلانی وقتی باهاش خوبم باهام بده ؟چرا من محبت میکنم اون چرا جواب خوبیمو نمیده بدتر چرا خوبیهامو با بدی جواب میده ...

دیدم بعد از بیست سال من دلم پر شده از کینه نفرت و ... ! دیگه نمیتونستم خوب باشم ، دیگه نمیتونستم به کسی محبت کنم حتی ! اما ی تصمیم گرفتم اینکه اگه توقع دارم برای فلانی کاری رو انجام بدم جوابم رو بده با ی نه همون اول خیلی محترمانه خلاصش کنم ! نه روح خودم رو ناراحت کنم نه بعدا اون شخص از دستم ناراحت میشه ! 

یا اینکه ...

وقتی کسی در حقم ناحقی میکنه میگم خدایا من بخشیدمش از اینجا به بعدش خودت قضاوت کن من آدم قضاوت نیستم دیگه ! 

از وقتی دلم خواسته خودم رو اصلاح کنم یکم روحیه ام بهتر شده البته این تا وقتی خوبه که من دلمو پر نکنم از کینه و نفرت...