توکآ 🌱


روزنه ی امید

دلم میخواست اوضاع یکم روبراه تر می بود ! میدونم چون طبق برنامه نمیرم جلو همچی اوکی نمیشه و هی میمونه و هی بیشتر و بیشتر میشه و همین باعث فشار میشه ...

یکم بی حوصله ام به شدت هم دل گنده ام ! ناراحت نیستم و خودم رو برعکس بیشتر مواقع رها کردم ...

.

.

.

یه بی ربط نویسی : دلم میخواد برگردم به 21 مهر 99 تا بجای سکوت حرف بزنم ! بجای خیره شدن به اسکله و نابود کردن احساسم داد بزنم بگم این همه راه کوبیدم بیام اینجا که حرف بشنوم که حرف بزنم ولی از بس حس نابودی دریافت کردم اصلا همونجا بود که اون دختر دیگه تموم شد و ی من جدید ساخته شد ...

خیلی کار مسخره ای بود که من به جا یک روز قبلم دارم از سه ماه پیشم حرف میزنم مگه نه ؟ مهم نیست تموم شده دیگه من خوشحالم و منتظر روزای بهترم چون میدونم اینقدر اونجا فرو رفتم و از اون شهر غم تا شهرم گریه هام رو بی صدا غورت دادم و عهد بستم تا حرف نزنه حرف نزنم ! ولی هیچ وقت حرف نزد و منم تا ابد ساکت موندم ...

و باید بگم مرسی از آدما که رفتند و مرسی از خدا که چنین درسی رو داد تا رشد کنم تا یاد بگیرم زندگی این مسخره بازیا نیس خیلی جدی تر از این حرفاس البته جدی بودن منظورم از اینه که نباید این وقت اندک رو برای دیگری صرف کنی و هی گریه کنی و هی گریه کنی ! نشد و میدونم خدا صلاحم رو بهتر از خودم میدونست که  نشد ...

 


پیک نیک

جمعه پیش با فامیلای مادر رفتیم کوه ، خیلی لذت بخش بود ! میشه گفت اولین پیک نیکی بود که اصلا تحلیل نرفتیم و همونقدر پر انرژی برگشتیم 😌!

همیشه سعی کنید با کسایی سفر کنید که حس خوبی رو بهتون میدن و انرژی رو ازتون نمیگیرن ! 

قرارِ از امروز برگردم به تنظیمات کارخانهِ ! چون خیلی خیلی دارم عقب میوفتم! ی درجا بزنم و برم سر بخت کارام 😌...

 


سایت آموزشیار عزیز ^_^

اینقدر که وارد سایت دانشگاهمون نشدم 😑 سایت دیگه باز نمیشه یعنی چه اتفاقی براش افتاده🤔😅!


رشد کردن

دیروز بعد از سه هفته آخرش این امتحان داده شد و پرونده یکی از کلاسها بسته شد ، عملی خیلی بهتر و ریلکس تر از بقیه بودم البته برام داره این قضیه جا میوفته که زندگی هر ثانیه اش ارزش ناراحتی و استرس نداره ، بیخودی استرس به جون خودم نندازم ! 

من واقعا یسری چیزا داره خواسته یا ناخواسته درونم شکل میگیره یعنی همیشه توی کف این جور ادما بودم که چطوری اینا این مدلی شدن ! ولی امروز دارم از این مدلی بودن لذت میبرم !

واقعا وجودم آدمای منفی رو دفع میکنه و میزنتشون کنار ، کسایی که بهم آسیب روحیو یا جسمی میزنن رو ناخواسته میزنهِ کنار  !

ناراحت نیستم از این موضوع چون تجربه ای بود توی گذشته ، ولی میگم چرا و به چه حقی من به کسایی عشق میورزیدم که داشتن اسیب روحی بهم میزدن و یا چرا من  تا مدتها خودم رو ناراحتشون میکردم آخه ؟ 

ولی حالا در عوض بزرگ شدم ، درک کردم اگه اون اتفاقات نبود شاید من هیچ وقت به این اندازه بزرگ نمیشدم و شاید تا ابد تو بُهت ادما بودم 😶!

دنیای امروزمون کتاب خوان های بیشتری داره نسبت به گذشته ولی من توصیه میکنم بیشتر تر تر تر کتاب بخوانید ...🌹


۲۰ سال و ۲ روز😌

دو روزی از ۱۴ ام آذر و ۲۰ سالگیم میگذره و من این دو روز واقعا سرم شلوغ بود و وقت نوشتن نداشتم ، حداقلش اگه داشتمم ذهنم درگیر بود ....

دلبرجانان بهتون بگم امسال دست بکار شدم و خودم کیک تولد خودم رو و پختم و دلخواه خودم تزیینش کردم 😌!

امسال واقعا دیگه  از هیچ کس انتظاری نداشتم ، و خودم سفت دستای خودمو گرفتم  ولی نتونستم یه ماچ آبدار بدم به این دختر چشم عسلی 🙈😅!

و یسری دوستان با شاخه گل و یسری کادو سوپرایزم کردن من ممنونشونم واقعا انتظاری نداشتم ! و اما امسال خودمم کادویی به رسم یادبود ۲۰ سالگی برای خودم گرفتم ، همون سوواچی که ماه ها پشت ویترین نمایندگی ساعت فروشی چش ازش ورنمیداشتم و هی دست مینداختم ولی میگفتم بذار یوقت مناسب دیگه ! و بلاخره خریدمش ...

+ راستی برای تولد پارسال من دختری ۸۵ کیلو بود و امسال یه دختر۶۳ کیلویی بودم و با کلی آرزوهاییکه در فاصله یک قدمیشون وایسادم 😌🤗

+ این عکسام تقدیم نگاه زیبا شما 💕

تولد

 

^_^

 

تولدانه


یک روز قبل از بیست سالگی

قرار بود خیلی از فیلم های دانلودی ، خیلی از کلاسای مجازی ، خیلی از کتابهای نخونده ام ، پیگیری کلاس رانندگی ، یا امتحان یکشنبه ام ! باشم ! که نبودم😌

بسیارم خرسندم ! چون میگم لذت دنیا به همین هاست ...

بذار کتابام دیرتر خونده بشند بذار درسام دیرتر تموم بشند ...

دیر گواهینامم رو بگیرم ...

دیرتر بزرگ بشم ...

ولی عشق باشه علاقه باشه ! یک حس خوب باشه ... 

خیلی چیزا باشه ...

ولی یک هدف بزرگ دارم که از فردا کلید میخوره !میتونم بگم تمامی عادات بدم حذف میشه ... تقریبا رشد بیشتری رو میبینم فقط برای خودم فقط ! نمیخوام هیچ کس راضی باشه ! یکم گشاده رویی یکم تفکر آزاد و ...

بیشتر مینویسم اینجا ... کانال تقریبا در سکوتِ


از امروز تا اندکی دیروز 😁

خیلی خوبه آدم در زمان حال زندگی کنه یاد بگیره به گذشته فکر نکنه ! فقط خودش رو تصحیح کنه !گاهی هم بنظر من اون اشتباهات نیازه هر زندگیه حتی ی اشتباه کوچیک ...

و نگران آینده نباشید واقعا ! اگه آرزویی دارید برای محقق شدنش از حالا تلاش کن اگه بشه بهش میرسیو اگر نخواد بشه لابد یه راه بهتر برای رشد کردنت وجود داره ...

فقط توی این دنیا به نظر من  همه چیو یاد بگیرید تا نیازتون به آدما کمتر بشه ، اینجوری از نظر من توقعاتتونم کاهش پیدا میکنه !

🍁🍁🍁

 

و یکم از دو روز اخیرم براتون بگم !🕊

یکم کتاب خوندم ، و انواعی از فیلم ها رو دیدم 🤗 خیلی لذت داشت ...

سونامی ، شاید عشق نبود ، امتحان نهایی ، تیغ و ترمه ، آذر 

فیلمای قشنگی بودن واقعا !

و در تلاشم کتابم رو بخونم و یکم انرژی صرف کنم برای خوندن بیشتر کتاب و فیلم های آموزشی دیدن و از دی ماه تمام تلاشم رو میکنم کلاس زبان برم ! خیلی سر خودم رو شلوغ کردم ولی از نظر خودم باید خودم رو بکشم بالا هرجوری که شده ! 

یکم فکرم مشغوله باید این افکار مشغولم رو سامان دهی کنم  زودتر !

 


روز ها میگذرد

دلم میخواست بشینم و گریه کنم تمام بغض هایی که قورتشون دادم ! تمام حرفایی که مدتها پیش تبدیل شدن به گریه و گلوله ، گلوله از چشام جاری شدن ولی هی مغزم ضربه میزنه به قلبم و میگه تو دیگه احساسی درت جوانه نمیزنه گریه نکن وقتت رو صرف غصه برای تمام شدن چیزی که هفته هاس تمام شده نکن !! خدایا شکرت من واقعا شاکرم به هر آنچه تو برای من انتخاب میکنی🌱


آذر ماه

آذر ...

چندین سال پیش قریب به ۲۰ سال پیش یه روزی من! ثمره عشق پدر و مادرم پا به جهان گشودم

۱۳ روز مونده به بیست سالگی ...

یه ۲۰ ساله ی پر از تجربه ....


اه چه هوایی

میتونم بد باشم ولی خوب بودم ...

تقاص خوب بودنم ، بد بودن است ، اینو از قبلم میدونستم و باز خریت کردم !

۱ ۲ ۳ . . . ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ . . . ۲۳ ۲۴ ۲۵
Designed By Erfan Powered by Bayan