دوشنبه ۲۴ آذر ۹۹
دیروز بعد از سه هفته آخرش این امتحان داده شد و پرونده یکی از کلاسها بسته شد ، عملی خیلی بهتر و ریلکس تر از بقیه بودم البته برام داره این قضیه جا میوفته که زندگی هر ثانیه اش ارزش ناراحتی و استرس نداره ، بیخودی استرس به جون خودم نندازم !
من واقعا یسری چیزا داره خواسته یا ناخواسته درونم شکل میگیره یعنی همیشه توی کف این جور ادما بودم که چطوری اینا این مدلی شدن ! ولی امروز دارم از این مدلی بودن لذت میبرم !
واقعا وجودم آدمای منفی رو دفع میکنه و میزنتشون کنار ، کسایی که بهم آسیب روحیو یا جسمی میزنن رو ناخواسته میزنهِ کنار !
ناراحت نیستم از این موضوع چون تجربه ای بود توی گذشته ، ولی میگم چرا و به چه حقی من به کسایی عشق میورزیدم که داشتن اسیب روحی بهم میزدن و یا چرا من تا مدتها خودم رو ناراحتشون میکردم آخه ؟
ولی حالا در عوض بزرگ شدم ، درک کردم اگه اون اتفاقات نبود شاید من هیچ وقت به این اندازه بزرگ نمیشدم و شاید تا ابد تو بُهت ادما بودم 😶!
دنیای امروزمون کتاب خوان های بیشتری داره نسبت به گذشته ولی من توصیه میکنم بیشتر تر تر تر کتاب بخوانید ...🌹