سه شنبه ۲۹ شهریور ۰۱
چیزی در برم نیست برای گفتن...!
اما
برای این روزا میتونم برای خودم بنویسم که یادم نره چی شد که اینقدر خسته و درمونده شدم و شدیم ...
.
.
همه آدم ها بهم توپیدن ، به هم توهین کردند و هر کدوم شدن ارشاد کننده دیگری ، چیزی که هیچ کدوممون نخواستیم باشه یعنی انتخاب و برابری کمترین چیزی بود که میخواستیم که اونم ازمون گرفتن و نمیدونم چه اتفاقاتی در پی این اتفاقات باشه !
آبان 98 در پی اتفاقاتش کرونا آمد و اینقدری توی این چند سال له شدیم که الان بخشی از روان داغونمون برمیگرده به اون روزا و هیچ وقت فکر نکنم خوب بشیم ...
و امیدوارم در پی این اتفاقات باز درد و جنگ روانی نداشته باشیم :(
_______________________________________
تسلیت به خانواده#مهسا_امینی...