يكشنبه ۵ بهمن ۹۹
یسال از اون خاطرات تجربه تلخ میگذره و امروز آمدم یبار دیگه اینکار رو انجام بدم شاید اون ترس و فوبیا ازم دور بشه ! بماند چی هست:دی
دیروز یکی از امتحاناتم رو دادم دهنمون مطلقا سرویس شد ! من همیشه دو حالت آسونی برام وجود داره 😁 ! یکیش اینه خیلی بخونم و فوری برسم به جواب ^_^ ولی ی مدل دیگه اش هم اینه جوابی ندارم و میزنم گزینه موردنظرم رو :دی ! درجواب هرکی که بپرسهِ چطور بود میگم عالی😅! دیروزم عالی بود از لحاظ گزینه دوم بود درجه آسونیش :دی
+دیروز توی هری ویری یکی از هم رشته ای ها هی میپرسید توکآ امتحانت چطور بود گفتم نمیدونم باید جواب بیاد تا بدونم چطور بود !گفت نگران نباش عزیز! منم با ی گل سرتهش کردم ...😅! آمده میگه توکآ چندسالته میگم برادر من چطور میگه مرسی که اینقدر بهم لطف داری میگی برادر ولی من تورو دوست خودم میدونم ! خلاصه به آنجا رسیدیم که واقعا پسر یسال و اندی کوچیک تر از منِ و من خوشحال که واقعا از این بین از یکی بزرگتر بودم😅! آمده میگه میشه باهم بریم ساحل زل بزنیم به دریا :دی ! من حرفی نداشتم بگم ولی از اینور هی داشتم میخندیدم چون حالا میفهمم من چقدر احمق بودم گاهی😁! جوانی ام ایامی بود بگذشت:دی
+آخرشم قهر کرد پسرکمون !