پنجشنبه ۲ بهمن ۹۹
آخر هفته های دلگیر و سرد ! و هیچکی نباشه گرمت کنه خون رو توی رگهات به جریان بیاره ...
مهمم نیست باشه ! دروغ چرا مهمه ها ولی من حس میکنم کسی نمیتونه برام اینکار رو بکنه ...
این زوزه ی بادی که میشنوم یکم حس دلتنگی رو بهم القا میکنه خصوصاً وقتی تنهام ...
امتحاناتم شروع میشه شنبه ، ۲۲ بهمن هم تموم میشه 😬!
این ترم اصلا سرکلاسهام نرفتم و شل ول گرفتمش ! گاهی اوقات از این همه بی هوا بودنم عصبانی میشم ...
باید تا قبل از عید بتونم وزنم رو ثابت کنم و کمتر پاشم برم دکتر !
و ی کاری هم پیدا کنم و شروع کنم به کار کردن آخه تا کی همینجوری خوش خیال باشم !
دارم از مستقل شدن خیلی فاصله میگیرم ، همین یهو بی گدار به آب زدنام زده همچیو داغون کرده ...
خیلی بی برنامه ریزی رفتم جلو یکم کم آوردم ! ولی باید پاشم خودم رو بسازم ،باز از اول ... همیشه خودم به خودم میگم برای شروع دیر نیست کافیه حرکت کنیم هر لحظه که حس میکنی داری استپ میکنی...