شنبه ۲۵ مرداد ۹۹
به مامان میگم من هیچ وقت این فامیل و رگ این دوستم تو کتم نمیره ! میگه چرا ؟ میگم از کسی که حس ریاست داره فراری ام و نمیتونم تحملش کنم خب !اینجور آدمـا تا ی جایی بقیه کنارشون دوام میارن و از ی جایی همه ازشون بدشون میاد ...
🌸🍃
چندباری که گناهی رو تکرار میکردم ، همش بابام میومد به خوابم و توی خواب من ترس زنده شدنش رو داشتم و همش حس میکردم اگه زنده بشه منو میکوشه و پرده از خیلی چیزها برداشته میشه ! خیلـــــــــــی خواب عجیبی بود ولی من به خوابهای این چنینی و در این ساعات از روز اعتقاد راسخی ندارم !
جالب اینجاست چندباری که تصمیم به انجام ندادن این گناه رو داشتم عملا به خوابم میومد ! یه جورایی همیشه از بد قولی بدش میومد خیلی خیلی زیاد !
*صدمین پست خونه ی توکا ! :)))