دوشنبه ۲۰ مرداد ۹۹
چقدر مثل بار قبل !دلم سه شنبه هفته پیشم رو خواست ...
دلم ابدا راضی به خیلی چیزا نمیشه ! من اگه بهتون بگم چه چیزهایی رو الان بعد از این همه سرم زیر اب بودن میفهمم غش غش به دیونگیم میخندید !
اینکه فلانی بهم میگفت تو خیلی بچه ای راس میگفت من واسه خیلی چیزا اون موقع بچه بودم ! و اینکه اقای ام ، میگه تو هنوز بچه ای الان دیگه واقعا باورم شده بچه ام و ابداً گارد نمیگیرم ...
ولی کاش بچه بمونم کاش هیچوقت بزرگ نشم هیچوقت ...
من واقعا نا ندارم گند زدنای آدما به زندگیم رو تحمل کنم ! تنها راهش هم همین بها ندادنـه درحال حاضر توی هر جایگاهی که اون فرد باشه ...
الان بعد از مدتها تمام خواسته هام از سرم افتاد واقعـاً ! و مطمئنم روزی بخوام کار کنم یا کارمند ی شرکت یا ی اداره خصوصی بشم تو حیطه رشته بی در و پیکرم میشم !
رشته من خیلی مردونه اس ی اعصاب اروم و ی ذهن باز میخواد !نه ی اعصاب درب و داغون و ذهنی پر از حملات انسانی مثل من !اینو کی درک میکنه :b