جمعه ۳ مرداد ۹۹
اون حجم از وسایلی که ریختم بیرون خودش دو روز طول کشید الان وقتی اون حجم از لباس و پتو و و بالشت و... میبینم کلا از پاشدن سرجآم ناامید میشم رسماً ! دلم میخواد برم به مامان اعتراف کنم بگم مامان من غلط کردم :))) ولی رسما دیگه نمیشه کاریش کرد ! :))
من در آینده فک کنم از اون سری خانمایی میشم که اصلا راضی نیستم کسی تو خونَ م کاری کنه حتی اون اقای همسر 😞! دلم میخواد کاری که خودم باید انجامیش بدم به کسی تعلق نگیره جز خودم و در تلاشم کسی کارامو انجام نده که بعدا بخوام باز همچیو بریزم و دوباره تکرارش کنم آدم وسواسی نیستم ولی دوس دارم کارای خودم رو خودم انجام بدم !
توی چند پست پیش درمورد عجول بودنَ م نوشتم ! :دی
حالا باید بگم الان دو روزه مامان رو اعصابَ م بخاطر اون حجم از بیخیالیم داره رژه میره ...