پنجشنبه ۲۶ تیر ۹۹
پا میشم تلو تلو کنان ساعت میبینم تازهِ هفتِ ! خیلی خوابَ م میومد ولی پاشدم یکم کارامـو ببرم جلو! من نمیدونم مامان با چه حسابی گفت ناهار امروز با تو 😞! حسش نیت واقعا کاری انجام بدم ! میخواستَ م برای پدر محبوبمون کیک بپزَ م ! ولی فکر نکنم بشه !
از بس دست به کاری نزدم ، داره همه چیز به طرز عجیبی یادم میره !آخه چرااا؟اگه مامان بود میگفت چراشو از خودت بپرس :دی